پژوهشگران و محققان سالهای بسیاری است که با اهداف مختلف، به بررسی میزان توانایی و درک هوش آدمی پرداختهاند. تحقیقات روانشناسی و اجتماعی دست آخر نشان داده است که EQ از IQ مهم تر است.
IQ در مقابل EQ، تفاوت در چیست؟
IQ به معنای ضریب هوشی است، و نشاندهنده میزان ضریبهوشی دانشگاهی یا محاسباتی یک فرد است. برای تعیین میزان ضریبهوشی یک فرد، چندین آزمون استاندارد وجود دارد. فرد در بازه زمانی مشخص به سوالات پاسخ داده، و در نهایت نمرهای به وی تعلق می گیرد، و میتواند با دیگر همسالان مقایسه شود. کسانیکه به خوبی از عهده آزمون ضریب هوشی برمیآیند، اغلب به لحاظ تحصیلات بهتر هستند. این افراد از کسانی که IQ پایینتری دارند، درآمد بالاتری داشته و عموماً از لحاظ جسمی نیز سالمترند.
اما EQ به معنای هوش هیجانی است، و نشاندهنده توانایی فردی در درک، کنترل، ارزیابی، و بیان احساسات است. درحالیکه افراد با سطح EQ بالا، لزوماً دارای دانش آکادمیک بالایی نیستند، اما عملکرد بهتری در محیطهای کاری از خود نشان میدهند. این افراد خودآگاهی بیشتری دارند و بهتر میتوانند برخوردهای خود را تنظیم کنند، مسئولیت کارهای خود را راحتتر میپذیرند، با انگیزه هستند، و با دیگران همدلی میکنند.
چرا EQ از IQ مهمتر است؟
درحالیکه بیشتر محققین میگویند کارایی افراد در زندگی بوسیله IQ و EQ فرد تعیین میشود، شواهدی وجود دارد که IQ درصد کمتری از این اشتراک را تشکیل میدهد. تنها در حدود ۱۰ تا ۲۵ درصد از کارایی افراد از طریق IQ، و بیش از ۷۵ درصد کارایی افراد از طریق EQ آنها مشخص میشود. بنابراین، بسیاری شرکتها از متقاضیان کار قبل از استخدام، آزمونهای EQ بهعمل میآورند. برخی دیگر از شرکتها نیز دورههای ارتقاء سطح EQ جهت کارکنان خود برگزار میکنند.
میتواند بسیار خوب باشد که نهادهای کاری برای استخدام متقاضیان چنین قانونی را مدنظر داشته باشند: اینکه «برمبنای شخصیت افراد استخدام کنید و برای افزایش مهارت شغلی به آنها آموزش بدهید». معنای این جمله بهطور ساده این است که آموزش، بیشتر قادر است مهارت شغلی افراد را بالا برد. اما بهسختی میتوان شخصیت یک فرد را با آموزش ارتقا داد.
چرا بر EQ تاکید میشود؟
پاسخ ساده است: چون افراد با EQ بالا در محیطهای تیمی بهتر کار میکنند. آنها بهتر میتوانند با دیگر افراد ارتباط برقرار کنند. همچنین مطالعات نشان داده اند افراد با EQ بالاتر کارایی بهتری در محیطهای کاری دارند، رهبران خوبی هستند، اعتماد به نفس بالاتری دارند، صادق هستند، و از نظر دیگران دوست داشنتیتر هستند.
5 ویژگی اصلی هوش هیجانی
خودآگاهی: برای کنترل احساسات، شما باید در مورد آنها آگاهی داشته باشید. تنها به شیوهای خودآگاه میتوان احساسات را کنترل کرد. نظارت بر احساسات باعث ایجاد اعتماد به نفس در عملکرد افراد میشود. افراد قادر میشوند پیشنهاد بدهند، تصمیم گیری و نظرِ مشخصِ خود را آسانتر بیان کنند.
خودداری: اگر شما نتوانید احساسات خود را کنترل کنید، دائماً با دیگران در ستیز و چالش خواهید بود. پس مسئولیت کارهای خود را به عهده بگیرید، در مقابل تغییرات از خود انعطاف نشان دهید، و برخورد مناسبی در خصوص ایدههای جدید داشته باشید.
انگیزش: افرادِ بیانگیزه به ندرت به اهداف خود میرسند. در حالیکه افراد با انگیزه دائماً به سمت اهداف خود پیش میروند و با قدرت از موانع عبور میکنند. این افراد معمولاً دارای انگیزههای قوی و EQ بالا هستند.
همدلی: همدلی عبارت است از درک احساس دیگران، و شناخت تاثیر اعمال، و رفتار خود بر آنها. افرادی که همدلی بیشتری دارند، در بخشهای خدماتی سازمانها بسیار خوب عمل میکنند. چراکه به خوبی با دیگران صحبت کرده، به مشکلات آنها گوش داده و راهحل مناسبی به آنها ارائه میدهند.
مهارتهای اجتماعی: فارغاز آنکه شما در چه حوزهای مشغول به فعالیت هستید، مهارتهای اجتماعی همواره اهمیت بالایی دارد. افراد موفق ارتباط موثری با دیگران برقرار میکنند. مهارت اجتماعی، یک سرمایهی حقیقی است.